روایت زن خائن آقای دکتر از قتل شوهرش | مهران چرا استاد دانشگاه را کشت؟ | قاتلان فراری در دام قاچاقچیان انسان
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۷۴۴۸۲
به گزارش همشهری آنلاین، این پرونده جنایی بیست و هفتم آذر سال گذشته به جریان افتاد؛ روزی که مردی میانسال قدم در اداره پلیس گذاشت و گفت پسرش به طرز مشکوکی ناپدید شده است. وی توضیح داد: پسرم استاد دانشگاه است. او چند سال قبل با دختری به نام مونا عقد کرد اما ما مخالف این ازدواج بودیم؛ به همین دلیل پسرم هنوز زندگی مشترکش را شروع نکرده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اظهارات این مرد، تیمی از کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی تهران به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس دادسرای جنایی، تحقیقات برای یافتن ردی از زوج گمشده را آغاز کردند. هیچ ردی از این زوج وجود نداشت تا اینکه اواخر دیماه سال گذشته دختری جوان راهی اداره آگاهی تهران شد و اسرار ناپدید شدن آقای دکتر و همسرش را فاش کرد.
من شاهد یک جنایت بودمدختر جوان درحالی که وحشتزده بود و دست و پایش می لرزید، گفت: من شاهد قتل استاد دانشگاه بودم. حالا هم آمده ام راز قتل را فاش کنم تا شاید به آرامش برسم.
وی ادامه داد: پاتوق من کافهای در یکی از مناطق تهران است. در جریان رفت و آمد به کافه با زنی به نام مونا (همسر مقتول) آشنا شدم. خیلی زود تبدیل به دوستان صمیمی شدیم. آنطور که مونا میگفت، شوهرش وضع مالی خیلی خوبی داشت. هرچه دوستیام با مونا بیشتر شد، کمکم به اسرار زندگی او پی بردم.
دختر جوان گفت: در جریان رفت و آمد به خانه مونا متوجه شدم که او با شوهرش اختلافاتی دارد تا اینکه یک روز برایم تعریف کرد که قصد دارد از او جدا شود اما وی طلاقش نمیدهد. مونا به تازگی با یکی از پسرهایی که به کافه رفت و آمد داشت صمیمی شده بود. نام او مهران بود و مونا سفره دلش را برای مهران باز کرده و از مشکلات زندگیاش برای او گفته و همین باعث شده بود رابطه آنها به شدت صمیمی شود.
شاهد ماجرا ادامه داد: یک شب مونا به خانه من آمده بود و چند ساعت بعد، مهران هم در حالی که هراسان و وحشتزده بود نزد ما آمد و گفت که آقای دکتر را به قتل رسانده و جسدش را داخل ماشینش گذاشته است. حسابی وحشت کرده بودم. آن شب همگی به سمت روستایی واقع در دماوند رفتیم؛ مونا و مهران جسد آقای دکتر را در بیابان آتش زدند و بعد مرا به خانه رساندند و آنطور که از حرفهای مونا شنیدم، تصمیم گرفته بودند از کشور فرار کنند. آن شب آنها رفتند و من ماندم با عذاب وجدانی که لحظهای رهایم نمیکرد. دیگر از مونا و مهران خبری نداشتم تا اینکه بعد از گذشت ۱۰روز تصمیم گرفتم این راز هولناک را فاش کنم تا از کابوسهایی که میدیدم خلاص شوم.
ماموران با شنیدن حرفهای دختر جوان به استعلام از پلیس دماوند پرداختند که مشخص شد جسد سوخته آقای دکتر در یکی از روستاهای واقع در دماوند توسط چوپانی کشف شده اما چون هویت او معلوم نبود، به پزشکی قانونی منتقل شده است.
پایان ۴ ماه فرارتیم جنایی تحقیقات گستردهای را برای دستگیری مونا و مهران آغاز کرد تا اینکه مخفیگاه آنها در شهرستان اسلامشهر به دست آمد. زن و مرد جوان در خانهای زندگی پنهانی خود را در پیش گرفته بودند که در یک عملیات ضربتی دستگیر شدند و فرار ۴ماهه آنها پایان یافت.
مونا و مهران به اداره آگاهی تهران منتقل شدند و اسرار جنایت را فاش کردند.
مهران گفت: من قصد کشتن آقای دکتر را نداشتم. روز حادثه با او قرار گذاشتم تا با او صحبت کنم. آنطور که مونا میگفت، آقای دکتر طلاقش نمیداد و خانوادهاش هم مخالف ازدواجشان بودند. مونا تصمیم گرفته بود تا از زندگی آقای دکتر بیرون برود اما آقای دکتر راضی به جدایی نمیشد. آن روز سوار ماشین سوزوکی آقای دکتر شدم و به حوالی آجودانیه رفتیم. در آنجا جر و بحثمان شد و من ناخواسته جان آقای دکتر را گرفتم. متهم اعتراف کرد که با همدستی مونا زن موردعلاقه اش، جسد آقای دکتر را به آتش کشیده و بعد تصمیم به فرار گرفتند اما در نهایت دستگیر شدند.
ناکامی در فرار از کشورمونا لیسانس هنر دارد و ۳۰ ساله است. او میگوید که هرگز نقشه قتل شوهرش را نکشیده وهمه چیز اتفاقی بوده است. گفتوگو با او را میخوانید.
با همسرت اختلاف داشتی؟
این اواخر خیلی بگو مگو میکردیم. چون تکلیفم را مشخص نمی کرد. ۶ سال بود که عقد کرده بودیم و خانوادهاش مدام چوب لای چرخمان میگذاشتند. اوحاضر نمی شد تصمیم درستی بگیرد. بر سر این موضوع بود که مدام با هم درگیر میشدیم.
چرا خانوادهاش مخالف ازدواج شما بودند؟
نمیدانم. تا جایی که شنیدم مدام در گوش سامیار می خواندند که من در حد و اندازه پسرشان نیستم. می گفتند مشکل اخلاقی و فرهنگی دارم. به همه چیز ایراد می گرفتند. می گفتند او مدرک دکترا دارد اما من لیسانس. خلاصه بگویم از من خوششان نمی آمد به همین دلیل دوران عقد و نامزدی ما ۶ سال طول کشید. برای همین میخواستم طلاق بگیرم.
و تو هم نقشه قتل کشیدی؟
باور کنید من نقشه قتل نکشیدم. اصلا قصد من و مهران کشتن سامیار نبود.
با مهران چطور آشنا شدی؟
کافهای در شمال تهران پاتوق من و دوستم سارا بود. همان دختری که شاهد جنایت و از اسرار قتل با خبر بود. من و سارا می رفتیم کافه و مافیا بازی میکردیم. مهران هم در آن کافه کار می کرد و او هم به جمع ما پیوسته بود. کم کم رابطه من با مهران صمیمیتر شد تا اینکه یک روز برایش تعریف کردم که قصد جدایی از شوهرم را دارم اما او طلاقم نمیدهد. زمانی که من با مهران آشنا شدم تصمیمم برای جدایی جدی شده بود. تا اینکه شوهرم متوجه ارتباط من و مهران شد و همین موضوع به بحث و جدل میان ما منجر شد. پس از آن شوهرم تصمیم گرفت با مهران صحبت کند و با هم قرار ملاقات گذاشتند و آن اتفاق افتاد.
چه اتفاقی؟
آن روز من رفته بودم پیش سارا. دوستم سارا همان دختری که ما را لو داد و از اسرار ما با خبر بود، ویلایی در حوالی دماوند دارد که من گاهی پیش او می رفتم. آن روز هم چون ترسیده بودم رفتم پیش سارا. شوهرم و مهران هم با هم قرار صحبت گذاشته بودند و منتظر بودم ببینم نتیجه چه می شود. سرانجام بعد از چند ساعت مهران پیش ما آمد. خیلی وحشت زده بود و دستانش می لرزید. سارا فریاد کشید چه شده است و من همان لحظه لکه های خون روی لباس او را دیدم و متوجه عمق فاجعه شدم. مهران می گفت گند بزرگی زده و شوهرم را کشته است. آن روز دعوای مهران و شوهرم در ماشین بالا گرفته و مهران با چاقو ضرباتی به شوهرم زده بود. سپس جسد را در صندلی عقب قرار داده، روی او پتویی کشیده و خودش را نزد من رسانده بود تا حقایق را بازگو کند.
بعد از آن تصمیم گرفتید که جسد را از بین ببرید؟
چاره ای جز این نداشتیم. منتظر ماندیم تا هوا تاریک شود بعد به همراه سارا و مهران راهی بیابانهای دماوند شدیم. البته سارا داخل ماشین نشست و پیاده نشد چون خیلی ترسیده بود. من و مهران جسد را بیرون کشیدیم و آن را آتش زدیم.
بعد از قتل کجا فرار کردید؟
تصمیممان خروج از کشور بود اما خب اتفاقات ناخوشایندی در این مسیر برایمان افتاد. چند وقت رفتیم شمال و یک ویلا اجاره کردیم. البته طلاهای مادرم را برداشتیم و مهران هم مقداری پول پسانداز داشت که آن را برداشت. بعد از آن راهی یکی از شهرهای شمال غربی کشور شدیم و یک قاچاقچی انسان پیدا کردیم تا ما را از مرز رد کند. میخواستیم به ترکیه برویم و در آنجا فکر کنیم که مقصد اصلی ما کجا باشد. دیگر به این قسمت فکر نکرده بودیم فقط میخواستیم به هر نحوی شده ایران را ترک کنیم اما خب سرمان کلاه رفت.
وی ادامه داد: یک نفر را پیدا کردیم و ۳۰۰ میلیون تومان به او پول دادیم. قرار شد ما را از مرز رد کند اما یک روز آمد گفت مرز بسته است و روز بعد ناپدید شد. تا چند روز دنبال او گشتیم اما نتوانستیم ردی از او به دست آوریم. باید به دنبال یک قاچاقچی دیگر میگشتیم تا مانند قبلی کلاهبردار نباشد اما به محض اینکه یک نفر را پیدا کردیم و در تکاپوی تهیه پول بودیم شنیدیم که در ترکیه زلزله مهیبی آمده است. راستش این را که شنیدیم دیگر بیخیال رفتن به ترکیه شدیم. با خودمان گفتیم که در این فصل سرما و خراب شدن خانهها،آواره می شویم. این شد که تصمیم گرفتیم در مملکت خودمان بمانیم.
در این مدت کجا بودی؟
شهر به شهر می چرخیدیم و با مدارک جعلی خانه اجاره میکردیم. چند روز قبل به گمان اینکه آبها از آسیاب افتاده به اسلامشهر رفتیم. در آنجا خانهای اجاره کردیم و میخواستیم یک کاسبی مانند پخت شیرینی در خانه راه بیندازیم که پلیس ما را دستگیر کرد.
کد خبر 755245 منبع: ایران برچسبها خبر مهم قتل - قاتل حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم قتل قاتل حوادث ایران مونا و مهران آقای دکتر مهران هم آن روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۷۴۴۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از مفاخر قرآنی استان گیلان تقدیر شد
ایسنا/گیلان به همت معاونت فرهنگی سازمان جهاددانشگاهی استان گیلان و با حضور حاج فرهاد فلاح پور، پیشکسوت و استاد برجسته قرآنی، از مفاخر قرآنی استان تقدیر شد.
محمد شادپور، معاون فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی استان گیلان امروز، ۱۰ اردیبهشت ماه در این مراسم، قرآن را معجزه ای سراسر برکت و رحمت و عافیت دانست و اظهار کرد: در کلام نبی مکرم اسلام(ص)، قرآن کریم تنها نسخه شفابخش انسان بوده و همگان می توانند به قرآن مراجعه کنند و آرامش حقیقی را به دست بیاورند.
وی با بیان اینکه امروز نیازمند انس با قرآن هستیم، افزود: در پرتو هدایتگری قرآن انسان از تاریکی های ظلم و جهل رهایی پیدا می کند و در مسیر نورانیت و حقیقت قرار می گیرد.
معاون فرهنگی سازمان جهاد دانشگاهی گیلان درخشش استاد فلاح پور در عرصه آموزش قرآن را عنایت الهی دانست و عنوان کرد: استاد فلاح پور در یک خانواده قرآنی تربیت یافته و امروز بسیاری از حافظان و قاریان استان، در مکتب استاد فلاح پور تلمذ کرده اند.
شادپور با اشاره به تلاش های استاد فلاح پور در عرصه تعلیم قرآن، عنوان کرد: استاد فلاح پور از مفاخر قرآنی استان گیلان است و مدیران استانی باید جایگاه چنین شخصیت هایی را در عرصه فعالیت های قرآنی پاس بدارند.
وی یکی از شاخص های مهم تدریس استاد فلاح پور را آموزش صحیح قرآن به قرآن آموزان دانست و بیان کرد: شاگردان استاد فلاح پور در عرصه های ملی و بین المللی حائز رتبه های برتر می شوند؛ در واقع استاد فلاح پور صدها حافظ و قاری بین المللی و جهانی را تربیت کرده است.
معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی گیلان با بیان اینکه استاد فلاح پور در مسیر آموزش قرآن از سرمایه های مادی و معنوی خویش هزینه می کند، گفت: ثبت ملی روستای شیخعلی کلایه لاهیجان به عنوان روستای قرآنی به برکت سال ها تلاش استاد فلاح پور است؛ ویژگی بارز این روستا محافل و کلاس های قرآنی آن است که با حضور افراد در سنین مختلف برگزار می شود.
وی تجلیل از حافظان و قاریان قرآن را ترویج فرهنگ قرآنی دانست و متذکر شد: باید از آموزه های دینی و قرآنی برای تحکیم خانواده بهره بگیریم تا از هجمه های فرهنگی مصون بمانیم.
استاد حاج فرهاد فلاح پور، پیشکسوت قرآنی گیلان نیز، انسان را تشنه قرآن و فرهنگ قرآنی دانست و اظهار کرد: فرهنگ و تمدن غرب علیه فرهنگ دینی و قرآنی می تازد و در چنین شرایطی نیازمند انس با قرآن هستیم.
وی عدم شناخت و آگاهی نسبت به قرآن را موجب آسیب پذیری انسان در برابر هجمه های فرهنگی و اجتماعی دانست و بیان کرد: بسیاری از افراد مسیر ارتباط با قرآن را نمی دانند و فقط از قرآن در مجالس ختم و مراسم ازدواج و... استفاده میکنند؛ این در حالی است که قرآن کتاب حیات است و برای تمام شئونات زندگی ما برنامه دارد.
این استاد برجسته قرآن، با اشاره به مهجوریت قرآن در جامعه هم از ناحیه خواص و هم از جانب عوام، گفت: تنها ماهی که نامش در قرآن آمده، رمضان است و ماه رمضان از این حیث ارزش و کرامت پیدا کرده که قرآن در این ماه نازل شده است و لذا هر چیزی که با قرآن پیوند بخورد، کریم میشود.
وی قرآن را نسخه سعادتمندی بشر دانست و متذکر شد: اگر مسیر ارتباطی قرآن را پیدا کنیم، مشکلات فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ما به برکت قرآن حل میشود.
فلاح پور، قرآن را هدایتگر همه انسان ها دانست و خاطرنشان کرد: خداوند قرآن را با «اقرا» بر پیامبر(ص) نازل کرد و به ما نشان داد که عزت و کرامت بشر از مسیر قرائت و تلاوت قرآن میگذرد.
وی ترتیل را مهمترین ویژگی قرائت قرآن دانست و یادآور شد: خطاب خدا به پیامبر، خطاب به تمام بشریت است و خداوند در سوره علق، مسیر ارتباط با قرآن را در قرائت و ترتیل معرفی میکند.
به گزارش ایسنا، در پایان این مراسم از استاد فلاح پور و همسر و فرزندان قرآنی ایشان و تعدادی از رتبه های برتر گیلان در مسابقات ملی و بین المللی قرآن تجلیل شد.
انتهای پیام